سلام به پرشیا و پرشیاییا
به نظر من خونواده همیشه هم خون بودن نیست،خونواده یعنی آدمایی که تو زندگیتون وارد میشن و دوست دارن شما تو زندگیشون و سرنوشتشون باشین.
اونایی که شما رو همونجوری که هستین میپذیرن.کسایی که حاضرن هر کاری بکنن تا لبخند رو،روی لباتون ببینن.اونایی که با گریه تون گریه میکنن و با خنده تون میخندن.
تو دو سالی که گذشت که سهم من از روزگار بدست آوردن خانواده ای به وسعت ایران بود.
تو روزای شیرین صندلی داغ و تو تلخ ترین روزای مرداد ماه دلگرمی و آرامشم رو مدیون کسایی هستم که حتی خیلیاشون رو ندیدم.حتی صداشون رو نشنیدم اما؛حقیقی تر از هر حقیقتی هستن.
انقدر بهم محبت دارن که نمیدونم میتونم یه روزی جبران کنم یا نه؟!
همیشه گفتم بازم میگم:
آدمایی هستن که بودنشون حتی مجازی به آدم آرامش می ده !
دوستی شون حقیقی می شه و یهو می شن یه قسمتی از زندگی!
آدمایی هستن که با تمام مجازی بودنشون ، سهم بزرگی تو حقیقت دوستی ها دارن!
به سلامتی همتون.
چه اونایی که این متن و خوندین و چه اونایی که نخوندین.
چه اونایی که ازم دلخورین چه اونایی که ته مرام و معرفتین و هیچوقت ناراحت نمیشین.
اگه تو این دوسال هر کاری،هر حرفی و یا هر شوخیی از طرف من هرکدوم از شما رو رنجونده عذر میخوام و میخوام بدل نگیرین.
آدمیزاده دیگه؛گاهی حوصله ی خودشم نداره.
دوست دارم اینجارو با همه ی اتفاقای تلخ و شیرینش.همه ی آدمای گاهی بامعرفت،گاهی بی معرفت،گاهی دل نازک و گاهی...
بگذریم!
بهار تو دلتون
خنده رو لبتون
معرفت مرامتون
دست خدا تو دستتون
روزگارتون سرار شادی
پر از اتفاقای شاد غیر منتظره
گلی
بیست و پنجم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و نود و یک خورشیدی.